برزنامه» گنجینه اعضاء » ریشه شناسی واژۀ برز
به نام خداوند بخشنده مهربان
درباره ریشه واژه بَرز دو گمان می توان مطرح ساخت: الف- ریشه فارسی ب- ریشه عربی.
معانی واژۀ بَــرز (در فارسی) :
- هر مرد و هر چیز بلند (لغت فرس، ص 112 پانوشت ششم، به نقل از لغت دری، نسخه کتابخانه مَلِک)،
- بالای مردم (فرهنگ قَوّاس، فخرالدین مبارک قَوّاس غزنوی، ص84)،
- قدر و شکوه و مرتبه و رفعت و زراعت و تنه درخت (غیاث اللغات، غیاث الدین محمد ابن جلال الدین ابن شرف الدین رامپوری، ص 126)،
- قد، قامت، فراز، جلال و عظمت، دارای قدرت و عظمت، نیرومند(فرهنگ سخن، دکتر حسن انوری، 8 جلدی، ج 2، ص 908)،
- نیرو (فرهنگ فارسی مدرسه سپهسالار، قطران تبریزی، ص 47)،
- بلندی چارپا و غیره (فرهنگ فارسی حسین وفایی، ص34)،
- مرتفع(فرهنگ بهدینان، جمشید سروش سروشیان، ص 18)،
- بالا (مجموعه الفرس، ابوالعلاء عبدالمومن جاروتی، صفی کحّال ، ص 103)،
- کشاورزی، برازندگی (فرهنگ نظام داعی الاسلام، پنج جلدی، ج2، ص 652)،
- فلاحت و کشت و زرع یا کشت کاری و Agriculture (فرهنگ غفاری فارسی به فرانسه- 8 جلدی- ج1- ص 756-758)،
- نوخاستگی، مطلق بلندی و ماله بنایان که بدان کاهگل و گچ بر دیوار مالند، و
زیبایی و معشوقی و بلندی بالایی(برهان قاطع، محمد حسین خلف تبریزی، 5
جلدی، ج 1، ص 254).
معانی واژۀ بَــرز (در عربی) :
- رَجُلٌ بَرزٌ: طاهِرِ الخُلقِ عَفیف (مرد بَرز یعنی مرد خوش خُلق و پاکدامن)
- وَإمرَأَه بَرزَه: مَوثُوقٌ بِرَأیِها وَ فَضلِها وَ عَفافِها (و بانوی برزه یعنی بانویی که به اندیشه وی و فضل و پاکدامنی اش می توان اعتماد نمود)
- قال العجاج فی دیوانه ص 316: بَرزٌ و ذوُالعَفافَه البَرزِی (العجاج در دیوان شعرش چنین سروده است: خوش اخلاق است و پاکدامن است و از این روست که او را "بَرزی" می خوانند) (کتاب العین، سه جلدی، ج1، ص 151).
- بَرزیّ: مَوثُوقٌ بِعَقلِهِ و بفضله و برأیه و بعَفافه (برزی آن کس است که به اندیشه اش و به برتری شخصیت اش و به نظرات اش و به پاکدامنی اش می توان اعتماد نمود) (تاج العروس من جواهر القاموس، السید محمد مرتضی الحسینی الزبیدی، قرن دوازدهم هجری قمری، 25 جلدی، ج 15- ص 23).
- إمرَأَه بَرزَه: بارِزَه المَحاسِنِ ظاهِرَتَها، (بانوی بَرزَه بانویی را گویند که خوش سیما باشد)
- قال ابوعبیده: إمرَأه بَرزَه: جَلیلَه، (بانوی برزه بانویی را گویند که بزرگوار باشد)
- قیل إمرأه بَرزَه: تَبرِزُ لِلقَومِ یَجلِسوُنَ اِلَیها وَ یَتَحَدَّثوُنَ عَنها وَ هِیَ مَعَ ذَالِکَ عَفیفَه عاقِلَه (بانوی برزه بانویی است که در جمع حضور می یابد و دیگران گرد او می نشینند و سخن می گویند و در عین حال، این بانو از دایره عفاف و هوشمندی پا فراتر نمی نهد) (همانجا، ص 20).
- اَلبَرزَه: اَلعَقِبَه مِنَ عِقابِ الجَبَل، نَقَلَهُ الصّاغانی (ناحیه پشت کوه را بَرزَه می خوانند). (همانجا، ص 21).
- بَرز: ... و بارَزَ القِرنَ مُبارَزَهً (با حریف جانانه به مبارزه پرداخت).
- بَرز: بَرَزَ: آشکار شد.
- بَرُزَ: از یاران خود در فضل یا شجاعت برتر شد (فرهنگ مبین، قاسم بوستانی، 2 جلدی، ج 1، ص 380).
- بَرز: بَرَزَ أصحابِه /و علیهم تبریزاً: بر یاران خود در همه چیز پیشی گرفت (فرهنگ ترجمه المعجم العربی الحدیث، لاروس، خلیل الجر، سید حمید طبیبیان، 2 جلدی، ج 1، ص 447).
ریشه شناسی واژۀ بَــرز :
- واژه بَرز و بُرز در اصل یکی است و بُرز تلفظ
دَری و خوراسانی واژه بَرز است(لغت فرس، ابومنصور احمد ابن علی اسدی طوسی،
قرن پنجم هجری قمری، ص 112 {پانوشت ششم، به نقل از لغت دری، نسخه کتابخانه
ملک}).
- یکی دیگر از تلفظ های واژه بَرز، پَرز است (فرهنگ فارسی مدرسه
سپهسالار، قطران تبریزی، ص 47).
- در زبان پهلوی، بَرز را وَرز و بَرزگر را
ورزیگر می گفتند. (فرهنگ فارسی به پهلوی، بهرام فره وشی، ص 73).
- واژه بُرز
در اوستایی، بِرِزَ ئیتی بوده به معنای بلندی و پشته و کوه و بزرگی و شکوه
بوده است.
- واژه بَرز در پهلوی، وَرز به معنای کار کردن، اجرا کردن، کار، و
عمل و در زبان اوستایی، وَرِزَ بوده است(برهان قاطع، ص 254، پانوشت واژه
بَرز).
- رد پای واژه بَرز یا بُرز را در کلمه "اَلبُرز" نیز می توان یافت.
البرز یا هال بُرز به معنای مرتفع ترین قسمت کوه می باشد و نام کَلَّۀ
دماوند است.
- بَرز که همان بُرز یا همان بُرج است با لهجه های مختلف ایرانی
به صورت های بُرژ، بُرک، بارِه، بارَک، بارِز، و بارو نیز به کار رفته است.
- همین واژه به آلمانی وارد شده و به بورگ (Burg) تغییر شکل داده است. بُرز
هم صورت جدیدتر از واژه ی پهلوی بُرگ یا بورگ است که در عربی و در زبان
قرآن مجید به صورت واژۀ بُرج آمده است.
- این واژه به زبان فرانسوی وارد شده و
به صورت بورژ (bourge) تلفظ می شود. واژه فرانسوی بورژوا (bourgeois) نیز
با واژه پهلوی بورگ یا بُرج یا بُرز یا بَرز همریشه است. بورژوا در کاربرد
قدیمی اش به معنای بُرج نشین است.
- در اسپانیایی به بورخو (burgo) تبدیل شده
که به معنای "شهر دارای برج و بارو" است.
صورت قدیمی واژه بَرز یا بُرز یا
بُرج یعنی بورگ، به زبان آلمانی نیز وارد شده و به صورت بِرگ (berg) به
معنای کوه و تپه نیز به کار می رود (Oxford Duden German Dictionary, p.
153).
- در روسی هم نشانه ای از این واژه را در قالب واژه بورگ (burg) می
توان یافت که در اسامی شهرها به کار می رود، مانند سن پترزبورگ.
- لغت پارس و
فارس و بارز و بَرز و بُرز و بورگ همه به یک معنا هستند و فارس و پارس با
همان اعتباری به معنای شهر هستند که بورگ و بورگر در آلمانی... و پراگ که
پایتخت چک اسلواکی است لهجه ایست از کلمه بورگ یا برج که آن را پراهه نیز
می نامند، چونان که بورگ را برخی از تیره های آریایی، بارِه و پارکِه و
پاهِه و بارُو نامیده اند. (دیوان دین در تفسیر قرآن مبین، حبیب الله
نوبخت، ج اول، صص 270-274).
تهیه و تنظیم : سید هادی حسینی