» واژگان برز

همه | آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

چو انداختن

۲۳ شهريور ۱۳۹۲
[ چ ُ ] ( مو ) – شایعه انداختن ، ایجاد حرف و سخنی که پای و اساس واقعی ندارد و گاهاً کم یا زیاد عملی هم شود . ادامه مطلب

چلمه

۰۴ شهريور ۱۳۹۲
[چ ُ م ِ ] ترشحاتی است که بعد از آبستن شدن گاو از مجرای ادرار وی خارج می شود ، هر چیزی که از حالت مایع خارج شود و به شکل تقریباً جامد وروان درآید . " مغزگردو " قبل از سفت شدن به این اصطلاح معروف است ... ادامه مطلب

چکچکه

۲۶ آذر ۱۳۹۱
[چ ِ چ ِ ]  بفرماید با لحن بی ادبانه و تمسخر آمیز ، امر به نوشیدن توهین آمیز مثلا با تشر میگن بگیر این آب و چکچکت کن . ادامه مطلب

چه غلط

۱۷ مهر ۱۳۹۱
عذر خواهی ، معذرت خواستن ، اصطلاحی است که در زمان صحبت کردن افراد ، اگر کلامی را اشتباهی بیان کنند برای اصلاح آن کلمه یا متن مورد نظر اصطلاح " چه غلط " را قبل از جمله یا کلمه اصلاح شده می آورند تا ... ادامه مطلب

چپِش جووندن

۱۷ خرداد ۱۳۹۱
[ چ َ پُ ]  نوعی کنایه به معنی اینقدر خیتش کردند که منزوی و گوشه گیر شده . ادامه مطلب

چووک

۰۲ خرداد ۱۳۹۱
[ چُ و َ ] ریشه یک نوع گیاه خود روی صحرایی که بعد از فراوری در زمانی نه چندان دور جهت شستن لباس از ان استفاده میکردند . بوته ای بزرگ با شاخه های درهم و بشکل کُپه که گاهاً شعاعی تا یک متر دارد با خار ... ادامه مطلب

چو خط

۲۴ بهمن ۱۳۹۰
 [ چ ُ خ َ ]  چوب خط  ، وسیله ای برای اندازه گیری ، میله ای چوبین با ضخامت یک سانتیمتر و ارتفاعی حدوداً چهل سانتیمتر با نشانه های حک شده روی آن ، بنام " خط " جهت اندازه گیری ... ادامه مطلب

چزه

۰۸ بهمن ۱۳۹۰
[ چ َ زّ ]  نوعی خار و بوته که برای گرم کردن تنور و حمام از آن استفاده میشده و همچنین برای پوشش روی شمش سقف ها که مانع ریزش گـِــل یا " گــُـنده " شود .  پوشش سقف به ترتیب از قسمت ... ادامه مطلب

چنار لنگه

۱۱ امرداد ۱۳۹۰ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ چ ِ لَ ] درخت چنار موجود در جوار ساختمان شاهزاده اسماعیل که قدمت بالای دارد و ظاهراً پیرترین درخت موجود در " برز " است. ادامه مطلب

چلم

۱۴ تير ۱۳۹۰
[ چُ لْ مْ ] آب بینی ادامه مطلب

چلغوز

۳۱ خرداد ۱۳۹۰
[ چَِ لْ غُ   ] فضله ٔ مرغ خانگی و کبوتر و نظایر اینها ادامه مطلب

چراغ موشی

۲۰ آذر ۱۳۸۹
چراغی که در محفظه حلبی شکل با نصب پارچه ای بشکل فتیله در بالای آن روشنای تولید میکرد . فتیله ی آن در زمان روشنایی قابل تنظیم نبود ، در وقت خاموش شدن با وسیله نوک تیز( مثل سوزن ) مقدار آن تنظیم می شد . ادامه مطلب

چپش

۱۰ آذر ۱۳۸۹
[ چ ُ  پُّ ] نر بُز یکساله  ادامه مطلب

چاق چول

۱۳ مهر ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
نوعی چادر که کمر بند داشت و پایین آن دامن بود . ادامه مطلب

چولالی

۰۷ شهريور ۱۳۸۹
[ چ ُ ] سبد بافته شده از چوب بید ، جهت چیدن انگور و یا هر میوه دیگر به ابعاد گوناگون . ادامه مطلب

چوم

۰۴ شهريور ۱۳۸۹ [ ۲نظر ثبت شده ]
[ چُ و ُ ] : وسیله ی است جهت خرد کردن گندم یا جو . این وسیله را به حیواناتی مانند اسب ، قاطر و الاغ می بستند و باحرکت گردشی حیوان بروی محصول اقدام به خرد کردن و جدا نمودن دانه از سفال و همچنین تبدیل ... ادامه مطلب

چارقد

۳۱ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ق َ ] روسری ، پارچه ای مربع شکل مخصوص زنان که آنرا دولا کرده بشکل مثلث در آورند و سپس آن را در وسط طوری بر روی سر اندازند که طرف زاویه قایمه در پشت سر و دو زاویه حاده در طرفین واقع شود، سپس آنرا ... ادامه مطلب

چیلی

۲۶ امرداد ۱۳۸۹ [ ۲نظر ثبت شده ]
(چی لی ) ظروف فلزی یا حلبی مخصوص نفت. مثلا" یه چیلی نفت از شعبَ (بَ ) گرفتم . شعبَ = شرکت تعاونی ادامه مطلب

چوزیل بستن

۲۰ امرداد ۱۳۸۹
[ چُ ] یخ زدن ادامه مطلب

چیک

۱۹ امرداد ۱۳۸۹
[ کْ ] قطعات نازک و کوچک شاخه های درختان راگویند. ادامه مطلب


  صفحه 1 از 2 | [1]  2    >>