» واژگان برز

همه | آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

ور

۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۲ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ وَ رّ ] با تشدید " ر " ( ور نزن ) : داد نزن ، سرو صدا نکن ، با بداخلاقی حرف زدن . (منع کردن کسی از شلوغ کاری با بی احترامی و تعرض ) . ادامه مطلب

وا تابوند

۲۷ اسفند ۱۳۹۱
 [ ب ُ د َ ] وا تابوندن : گرم کردن غذای سرد شده . این اصطلاح بیشتر برای گرم کردن انواع حلیم بکار میرود . ( حلیم جو ، حلیم گندم ، کاچی ، پوس وَتَ و ... ) ادامه مطلب

ور کوبیدن

۲۱ اسفند ۱۳۹۱
[ و َ]  ضایع کردن شخصی،خیت کردن کسی ، کوچک کردن شخصی در زمان ابراز عقیده یا سخنوری خودمونی . ادامه مطلب

ورگیر

۱۲ اسفند ۱۳۹۱
 [ و َ ]  غذایی که دیر هضم باشد ، خوراکی که دارای قوه و کالری بالایی باشد و بزودی شخص احساس گرسنگی نکند . مثل حلیم جو ، کال جوش و ... ادامه مطلب

ولوس

۱۷ آبان ۱۳۹۱
[ و ُ ل ُ ]  نوعی خوراک دامی است که شامل کاه مخلوط با نوعی آرد حیوانی است برای تغذیه بهتر گوسفندان و گاو با بازدهی شیر بیشتر . ادامه مطلب

وی یون

۲۰ مهر ۱۳۹۱
 تغییر حالت یا فاصله زمانی چانه خمیر ، از زمان چانه گیری بروی تخته نانوایی تا قبل از نازک کردن ( بشکل نان درآوردن) چانه که حدوداً پنج تا ده دقیقه طول میکشد ، این تغییر حالت همان لایه نازکی است ... ادامه مطلب

ورته ها

۱۷ مهر ۱۳۹۱
 [ و َ ] پستی ها ، به خاری افتادن ها ، در ورته ناکامی رفتن ، شکست ، نافرجامی ، ناعاقبت بخیر شدن . ادامه مطلب

ویلون و ولامون

۰۸ مهر ۱۳۹۱
[ ل ُ و َ م ُ ]  سر در گم بودن ، راه و روش خاص نداشتن ، بی خانمان ، بی کار . ادامه مطلب

وَسّه

۲۴ خرداد ۱۳۹۱
 [ و َ س ّ ]  پیوند زدن درختان بجهت برداشت محصول بهتر، نوعی پیوند با نام اسکنه ای . ادامه مطلب

وسّه

۲۴ خرداد ۱۳۹۱ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ و  ِ س ّ] ابتدای محل شروع شخم زمین کشاورزی ، ابتدای شروع کارهای که با بیل و خاک یا کود سرو کار داشته باشد . مثلا ً [ در مواقع شخم زدن ( کندن ) و آماده کردن زمین ، جهت برداشت محصولی بهتر ... ادامه مطلب

وادنگ

۰۲ خرداد ۱۳۹۱
[ دَ ]  واقولیدن ، زدن زیر قول و قرار ، به وعده عمل نکردن . ادامه مطلب

وره سوزه

۰۱ دى ۱۳۹۰
[ و  ِ  ر  ِ ]  دل درد ، دل پیچه ، سوزش و ترش کردن معده . " وره " کنایه از معده و شکم را دارد . جمله " پا تو ورت مالم " کنایه از بد خواهی شخصی که زیاد ... ادامه مطلب

وخش ورداشته

۰۸ امرداد ۱۳۹۰
[ وَ خْ وَ ] روشن شدن ذغال های خاموش در معرض باد ، به سُرخی نشستن گلوله های آتش. ادامه مطلب

وروجین

۰۸ امرداد ۱۳۹۰
[ وَ ] کندن زمین توسط مرغ خانگی با پا برای پیدا کردن دانه یا غیر ه در باغچه. ادامه مطلب

ورمیر

۰۶ ارديبهشت ۱۳۹۰ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ وَ رْ ] پاشو برو بمیر،  برای مثال: وخی ورمیر برو پیش آقاجونم . ادامه مطلب

ور نکن

۲۷ آبان ۱۳۸۹
ِ [ و  ِ ر ّ ] امر به فریاد نزدن ، داد نزدن ، باصدای بلندصحبت نکردن ادامه مطلب

ورانداز

۲۶ آبان ۱۳۸۹
[ وَ ] معنی اول : خالی کردن گال از محتویات درون آن را  که روی چهار پایان قراردارد می نامند، معنی دوم : اندازه چیزی را به نظر تعیین کردن ادامه مطلب

ور کش

۲۳ آبان ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ و َ  ک ِ ] کشیدن باری از زیر در حالت سکون که روی چهار پا است جهت تثبیت نمودن بار مورد نظر. ادامه مطلب

ور جه

۱۹ آبان ۱۳۸۹
[ وَ ج ِ ] امر به جستن ، پریدن ادامه مطلب

ور پاش

۱۸ آبان ۱۳۸۹
[ و َ ] پاک کردن گندم و جو ، چمن و... را از درون پاتنی در مسیر باد بطوری که چیزهای سبک در اثر آن به خارج پاتنی پرت میشود . ادامه مطلب


  صفحه 1 از 2 | [1]  2    >>