» واژگان برز

همه | آ | ا | ب | پ | ت | ث | ج | چ | ح | خ | د | ذ | ر | ز | ژ | س | ش | ص | ض | ط | ظ | ع | غ | ف | ق | ک | گ | ل | م | ن | و | ه | ی |

موموجه‌

۰۳ مهر ۱۳۸۹
کفشدوزک  ادامه مطلب

مونده

۰۷ شهريور ۱۳۸۹
طنابی که از کنف بافته شده است. ادامه مطلب

مشله

۰۳ شهريور ۱۳۸۹
[ م َ ] اجتماع تعداد زیاد حشرات به خصوص مگس در یک جا. ادامه مطلب

موریقه

۰۲ شهريور ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ مُ ق َ ]  ظاهرا" بر گرفته از کلمه قطره و یا مورچه میباشد . میزان کم ، مقدار ناچیز ، اندک . به اندازه قطره و یا اندازه مورچه  ادامه مطلب

منقاش

۰۱ شهريور ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ م َ ]  اَنبُر ادامه مطلب

مویز

۲۹ امرداد ۱۳۸۹
[ مَ زْ ] (سایه خشک) انگور سیاه خشک شده در سایه را گویند ادامه مطلب

مرزو

۲۴ امرداد ۱۳۸۹
[ مَ ] برآمدگی میان دو کرت یا کردو را مرزو گویند ادامه مطلب

مجمعه

۲۴ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ مَ جْ مَ ع ِ ] سینی بزرگ مسی ادامه مطلب

موولا

۲۳ امرداد ۱۳۸۹ [ ۲نظر ثبت شده ]
[ م ُ ] چیزی که به سختی شکسته شود. ادامه مطلب

مشافهتین

۲۰ امرداد ۱۳۸۹ [ ۳نظر ثبت شده ]
[ مُ ف ِ هَ ت َ ] پادرمیانی کردن . شفاعت کردن ادامه مطلب

مهول

۱۷ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ م ُ ] آدمی که کارها را به آرامی و خونسردی خاص خودش انجام میدهد ، گیج ، مَنگ ، بی خیال ، بی مسئولیت ، اهمیت قائل نشدن برای موضوعی . ادامه مطلب

معانید جمع

۱۷ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ م ُ ج َ م ْ ع ِ  ] "معانیت جمع است" اصطلاحی است به این معنی که :  کارهایت روبراه است ، مشکلی نداری ، آسوده خاطر هستی ادامه مطلب

میسگوله

۱۶ امرداد ۱۳۸۹ [ ۳نظر ثبت شده ]
[ سْ گ ُ ل ِ  ] پاره میشه، از هم گسیختن.  از می گسلد گرفته شده است. مثال : اینقدر با این تسبیح ور نرو میسگوله. ادامه مطلب

مستوره

۱۳ امرداد ۱۳۸۹
[ م َ ] مقداری از چیزی که برای نمونه به کسی می دهند.(اشانتیون) ادامه مطلب

مووله

۱۳ امرداد ۱۳۸۹ [ ۳نظر ثبت شده ]
[ م َ ] گره ای که به راحتی باز شود که بیشتر برای بستن ساروق استفاده می شود (گره ی پاپییونی) ادامه مطلب


  << صفحه 2 از 2 | < 1  [2]