» واژگان برز
همه |
آ |
ا |
ب |
پ |
ت |
ث |
ج |
چ |
ح |
خ |
د |
ذ |
ر |
ز |
ژ |
س |
ش |
ص |
ض |
ط |
ظ |
ع |
غ |
ف |
ق |
ک |
گ |
ل |
م |
ن |
و |
ه |
ی |
کزدادن
۰۲ اسفند ۱۳۹۱ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ک ِ ] از بین بردن مو یا پُرز لباس یا هرچیز دیگر با استفاده از آتش ، این اصطلاح بیشتر برای کله پاچه استفاده میشود .
ادامه مطلب
لیسونو رون
۲۱ بهمن ۱۳۹۱
[ وُ ر َ وُ ّ ] : در حال لیسیدن و راه رفتن ، بچه ها در قدیم به جای آبنبات چوبی اخیر ، چیزی داشتن بنام " بلیسی " که همانند آبنبات چوبی بود که مادرها در خانه با استفاده از خاک قند و بدون ... ادامه مطلب
سوج
۱۶ بهمن ۱۳۹۱
[ س ُ ] : آیه یأس خواندن ، دم از نداری زدن ، عنوان کردن بحثی که نتیجه آن به نداشتن چیزی ختم شود ، طلب چیزی کردن در لفافه کلام و مطلبی .
ادامه مطلب
مو - لا
۱۶ بهمن ۱۳۹۱
( یک کلمه بهم چسبیده است ) [ موولا ] سخت ، محکم ، سفت ، چیزی که سختی آن به آسانی میسّر نشود .مثل چوب ونین ( ونو ) که در ضمن بریدن بسیار سخت و مولاست ، مخالف تـُـرد و شکننده .
ادامه مطلب
دمه
۰۸ بهمن ۱۳۹۱
[ د َ م َ ] : این اصطلاح بیشتر با کلمه " دود " همراه است برای استغراق کلامی و بزرگ جلو دادن موضوعی به اغراق . مثلاً : ( فلانی امروز کادود کرد بود چه " دود و دمی " راه انداخت بود )
ادامه مطلب
مسوس
۰۸ بهمن ۱۳۹۱
[ م َ س ُ س ] : نوعی خوراک حیوانات است که شامل کاه و آرد مخصوص می باشد . این خوراک را بیشتر به گاو ها می دادند جهت شیر دهی بیشتر . ابتدا کاه را چندین دفعه با آب جهت از بین بردن خاک آن می شستند و سپس ... ادامه مطلب
لل
۰۱ بهمن ۱۳۹۱
[ ل ِ ل ] : آب دهان ، بزاق ، این کلمه بیشتر برای بچه ها کاربرد داشته چون در اثر خوردن سردی بیش از اندازه همیشه آب دهانشان روان بوده است .
ادامه مطلب
تبره
۰۱ بهمن ۱۳۹۱
[ تُ ] : کیسه ای بود از جنس چرم و یا کنف ( در ابعاد نسبتاً کوچک ) که برای جابجایی اجناس دم دستی از آن استفاده می شده است ( ساک خرید ) و گاهاً نوعی از آن ، خوراک چارپایان را دردرون آن میریختند و در ... ادامه مطلب
پق و پوق
۲۸ آذر ۱۳۹۱
[ پ َ قّ ُ پ ُ ] دعوایی که توإماً با سرو صدایی باشد و هیچگونه برخورد فیزیکی نداشته باشد ، کنایه از سرو صدای بلند و بی تاثیر . داد و بیداد بی خودی در دعوا .
ادامه مطلب
لسه
۲۸ آذر ۱۳۹۱
[ ل ِ س َ ] خاکی که در موقع کندن به کلنگ بچسبد ، نوعی خاک زرد رنگ که داری چسبندگی خاصی ا ست .
" زمینو می کندم اما خیلی سفت بود و همش خاکش لسه لسه میشد "
ادامه مطلب
افاقه
۲۸ آذر ۱۳۹۱
[ ا ِ ق َ ] اثر کردن ، تاثیر گذاشتن ، آرام شدن ، " ننه جون آب قندو خوردی دردت افاقه کرد ؟ "
ادامه مطلب
مقار
۲۶ آذر ۱۳۹۱
[ م َ ق ّ ] ( غ ؟ ) کوه ، صخره سنگی ، کنایه از جایی که بسیار سخت و محکم باشد .
ادامه مطلب
باکدون نباشه
۲۶ آذر ۱۳۹۱
[ ک ِ ] به فکر نباشید ، نگران نباشید نترسید ، ناراحت نباشید ، ناراحتی نداشته باشید ، باکدون نباشه ؟ = غم و غصه ندارید ؟ این اصطلاح گاهی بصورت خبری است گاهی بصورت پرسشی .
ادامه مطلب
چکچکه
۲۶ آذر ۱۳۹۱
[چ ِ چ ِ ] بفرماید با لحن بی ادبانه و تمسخر آمیز ، امر به نوشیدن توهین آمیز مثلا با تشر میگن بگیر این آب و چکچکت کن .
ادامه مطلب
سر قدم
۱۸ آذر ۱۳۹۱
[ س َ ق َ ] : آبریزگاه ، دستشویی ، توالت ، خلا ، رفتن به مستراح ، دستشو یی .
ادامه مطلب
تاس
۱۸ آذر ۱۳۹۱
کاسه مسی که در هنگام " سـَـره دادن " زمان را میسنجیدند . گاهاً به ظرف مسی که برای استفاده از ریختن آب در حمام از آن استفاده میشده نیز بکار میرود ( " مشربه " نوعی ظرفی است مسی که در حمام ... ادامه مطلب
حق آب
۱۸ آذر ۱۳۹۱
سهم ابی که به زمین متعلق است ، مقدار آبی که هر کس به مقدار زمینش دارد .
ادامه مطلب
|