» واژگان برز
همه |
آ |
ا |
ب |
پ |
ت |
ث |
ج |
چ |
ح |
خ |
د |
ذ |
ر |
ز |
ژ |
س |
ش |
ص |
ض |
ط |
ظ |
ع |
غ |
ف |
ق |
ک |
گ |
ل |
م |
ن |
و |
ه |
ی |
چکی
۲۶ تير ۱۳۸۹ [ ۲نظر ثبت شده ]
چکی: [ چ َ ] (ق ) درتداول عامه ، اصطلاحی است در مبادله و فروش اجناس و اشیاء، بدین معنی که چیزی را ناسنجیده و نپیموده و وزن ناکرده داد و ستد کنند، چنانکه گویند: این گردوها. این کرباسها، این گندمها چکی ... ادامه مطلب
الو کردن
۲۶ تير ۱۳۸۹
الو کردن : [ اَ ل َ / لُو ک َ دَ ] (مص مرکب ) آتش بزرگ با شعله افروختن . برافروختن آتش . روشن کردن آتش با شعله های بلند. الو زدن . مشتعل کردن. کاربرد: شب چهارشنبه سوری گَوَن الو میکنند. ادامه مطلب
پِشک انداختن
۱۴ فروردين ۱۳۸۹
پشک انداختن: [ پ ِ اَ ت َ ] (مص مرکب ) قرعه زدن . قرعه کشیدنپشک: [ پ ِ / پ ُ ] (اِ) پشگ . پشکل . فضله ی گوسفند و بزو شتر و آهو و خر و اشتر و هم از گاو آنگاه که سخت و مدور باشد.در زمان های گذشته از ... ادامه مطلب
|