» واژگان برز
همه |
آ |
ا |
ب |
پ |
ت |
ث |
ج |
چ |
ح |
خ |
د |
ذ |
ر |
ز |
ژ |
س |
ش |
ص |
ض |
ط |
ظ |
ع |
غ |
ف |
ق |
ک |
گ |
ل |
م |
ن |
و |
ه |
ی |
پبزر
۲۰ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ زُ ] ساقه ی باریک و خشک شده ی گیاه که داخل پالون را با آن پر می کنند کلمه ی «پیزوری » به معنی بی جان و لاغر از این کلمه گرفته شده است. ادامه مطلب
لول
۲۰ امرداد ۱۳۸۹
[ لُ ] صندوق چوبی مکعبی، به شکل ذوزنقه که در اندازه های مختلف از 80 سانت تا 1.20 متر ارتفاع و با قاعدی حدوداً 50 سانتیمتر مکعب ساخته شده ، که سطح قاعده کوچکتر در پایین قرار میگیرد ... ادامه مطلب
والجن
۲۰ امرداد ۱۳۸۹
[ ل ِ ج ِ نْ ] مجرایی به طول وعرض تقریبی 40*40 که محل عبور آب از زیر دیوار بین دو سطح باز می باشد ادامه مطلب
کلندون
۱۹ امرداد ۱۳۸۹
[ کُ لُ نْ ] قفلی چوبی به ابعاد 30*15 سانتیمتر یا کوچکتر با کلید ال شکل، دندانه دندانه جهت دربهای انبار یا طویله . ادامه مطلب
ذیقاوه
۱۹ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
شیره ، جان.
ذیقاوه به زمین در رفتن ، کنایه از متحمل شدن سختی بسیار است.
مثلاً آنقدر منتظرت شدم که ذیقاوه ام به زمین در رفت!(جانم در آمد)
ادامه مطلب
سوک
۱۹ امرداد ۱۳۸۹
[ س ُ . با واو ] نوک ، لبه پرتگاه ، ابتدای هر پرتگاه ، لبه هر جسم ارتفاع دار ، مثل باغ سوک ، سوک ایون ، سوک پشت بوم . ادامه مطلب
ترک دادن
۱۹ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ تِ ر ِ ک ِ تشدید در حرف (ک) ] جا انداختن استخوان در رفته ی حیوانات ادامه مطلب
دی گیره
۱۹ امرداد ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
دستگیرهای که هنگام لمس کردن شی داغ مثل قابلمه به کار می رود. ادامه مطلب
کتره
۱۹ امرداد ۱۳۸۹ [ ۲نظر ثبت شده ]
[ ک ُ ] بچه ، این واژه بیشتر برای حیوانات بکار برده میشود و یا برای ناسزا گفتن به شخصی . ادامه مطلب
گندوجی
۱۹ امرداد ۱۳۸۹ [ ۲نظر ثبت شده ]
[ گ ُ نْ د ُ ] گردوی که به راحتی مغز نمی شود،
گاهی در کنایه از خلق بد و انسان بد اخلاق به کار می رود. ادامه مطلب
|