» واژگان برز
همه |
آ |
ا |
ب |
پ |
ت |
ث |
ج |
چ |
ح |
خ |
د |
ذ |
ر |
ز |
ژ |
س |
ش |
ص |
ض |
ط |
ظ |
ع |
غ |
ف |
ق |
ک |
گ |
ل |
م |
ن |
و |
ه |
ی |
کدو باردون
۲۱ مهر ۱۳۸۹
نوعی کدو که شکل خاصی داشته و برای نگهداری از حبوبات و یا دیگر اقلام استفاده می شد ، بار + دون ، بار : شامل ادویه ، حبوبات و هر گونه بنشن ( ب ُ ش َ ) ادامه مطلب
قورونج
۱۶ مهر ۱۳۸۹
جویدن چیزی در دهان با سرو صدا و لذت خاصی . مثلا" جویدن نان دوباره تنور ( تنور خشکه) ادامه مطلب
زور
۱۶ مهر ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ز َ و َ ] دهان ؛ البته این کلمه جنبه ی مثبت ندارد و در تداول عامیانه در هنگام دشنام دادن به کار برده می شود.
مثلاً می گویند :شور کوبَن زَوَرِتو. ادامه مطلب
کوزل
۱۵ مهر ۱۳۸۹
[ ز َ ] دانه ی در پوست یا ساقه مانده را گویند ، اصطلاحاً به گندم و جو یا چمن که بعد از کوبیدن یا خرد کردن در ساقه مانده باشد . ادامه مطلب
لک و لوور
۱۱ مهر ۱۳۸۹ [ ۱نظر ثبت شده ]
[ ل َ ] وقتی فردی از مساله ای ناراحت می شود وحالت صورتش عوض می شود.(لوور همان لب) ادامه مطلب
|