برزنامه» دولابچهای نیمه باز » سرجه یا سرهِ
" گنجینه "
شماره : نهم
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
" آب و آبادانی و هنر در مدیریت زمان "
« قسمت اول »
اجداد ما به حکم نیاز ، مجبور شدند که برای بقا و توسعه و آبادانی " برز " با مشکلات عظیم ِ کم آبی دست و پنجه نرم کنند .
ابزار و بستری برای انتقال آب اختراع نمایند .
قنات حفر کنند ، بَند بسازند ، کانال بکشند ، جوی های طولانی را با زیر ساختای هنری ابداع نمایند .
تا بتوانند بخشی از نیازهای خود ا مرتفع کنند .
این قبیل آماده سازی ها ، برای ادامه حیات خود نیاز به یک مدیر با تجربه و کار کشته داشت .
با نامهای اصیل و هنر مندانه : " میرآب " ، " رشن بندی " ، " جوی بندی " ، " سره گذاری " ، " جوب رو " و ...
با توجه به نزولات جوّی در سال دو نوع برنامه ریزی مدون در آبیاری و کشاورزی وجود داشت .
1.سال پُر آبی .
2. سال کم آبی .
در روزگاران گذشته چون هنوز زندگی روستا پایبند به محصولات کشاورزی شهری نبود ( صنعتی ) اکثر فعالیتها و تولیدات به روی زمینهای
خردو کلان متمرکز بود و در نتیجه " مدیریت آب " منشاء کلیه امور زندگی را فرا می گرفت .
قبل از شروع فصل بهار طی نشستی یا قرار قبلی و یا شاید سنت سالیانه ، آب زراعی در مدار قانون مندی قرار میگرفت .
در اصطلاح می گفتند " آب حساب است " یعنی فلان روز استفاده از آب کشاورزی تابع مقرراتی خواهد بود .
یعنی با شروع سال جدید " رَ شن بندی " جوی ها یا به زبان ساده تر " نوبت گذاری " بر اساس یک برنامه منظم آغاز و اجرا میشد .
در سال " پُر آبی " نوبت بندی نیز رعایت می شد .
ولی در سال کم آبی علاوه بر "رشن بندی " ، مقدار آب مصرفی هر زمین بر اساس مساحت ( قفیز یا جریب ) " جیره بندی "
نیز می شد .
صاحبان زمینهای نوبت اول و آخر هر جوی ( با نوبت یک دفعه در میان ) ، با عنوان " حاکمان باقدرت " ، در روز آبگیری ، بیست و چهار ساعته
موظف بودند ، میزان آب زمین ِ هر شریک جوب را با رعایت نوبت ، به میزان معین به مالکان واگذار کنند .
این مهم با ابزاری بنام " سره " صورت می گرفت .
بلی این وظیفه خطیر یعنی تقسیم آب فقط بر عهده مالکان اول و آخر هر جوی بود ، که مسئولیتی بزرگ ولی پُر منفعت و شاید بی بدل
بود ، چون جابجایی آب هر زمین برای زمین دیگری و یا بردن از جویی به جویی دیگر فقط با کسب اجازه از شخص " سَره ده " میسّر بود .
و شاید قرض دادن چند " خط " آب مازاد به مالکی برای میون آب دادن به " کرت " نعنایی یا سیب زمینی ناب ...
تصور کن ، تو میتونی بشی تعبیر این رویا
" گنجینه "
شماره : دهم
خلوت گزیده را به تماشا ، چه حاجت است چون کوی دوست هست ، بصحرا چه حاجت است .
" سرجه یا سرهِ "
« قسمت دوم »
سره کاسه ی است مسی ،به ابعاد و قطر حدوداً دوازده سانتیمتر که در کف آن سوراخی به قطر نیم میلیمتر و در بدنه آن علامت هایی به
نام " خط " در ده ردیف مساوی حَک شده است .
در هنگام استفاده از این ابزار برای تقسیم آب کشاورزی و سنجیدن زمان ، کاسه " سَره " در ظرفی بزرگتر به نام " بادیه " که کاملاً پُر از آب
بود قرار داده می شد ، و آب بادیه به مرور زمان از سوراخ زیرین سَره به داخل " سَره " وارد می شد .
بر حسب محاسبات ریاضیات ، برای پُر شدن کاسه " سَره " از ظرف زیرین ، مدت سی دقیقه زمان سپری می شد .
برای رسیدن آب به نشانه های حک شده در بدنه سَره با نام " خط " ، زمانی برابر سه دقیقه نیاز بود .
به زبان دیگر هر سره " سی " دقیقه بطول می کشید تا در ظرف زیرین یا همان " بادیه " قوطه ور شود .
که در اصطلاح می گویند " سَره افتاد " .
...
جهت اندازه گیری مدت زمان آب مصرفی کشاورزان در زمینهای مزروعی یا اشجاری ، در زمانهای " تنگ آبی " و " کم آبی " توسط مالکان
آخر هر جوب ، از ساعت پنج بعد الظهر ، طی بیست و چهار ساعت یعنی تا ساعت پنج بعد الظهر فردا یا یک شبانه روز کامل ، سره دادن
معمول بود .
به محض رسیدن آب به " گلو کردو " ( ابتدای کرت) که با صدایی رسا و دلنواز ( رسید ، آهای ، هوی ، های ) از طرف مالک بلند می شد
، شخص " سرهِ ده " با قرار دادن کاسه مذکور در ظرفی ( بادیه یا سطل ) پُر از آب ِ کاملا" تمیز و عاری از هر گونه خاشاک و با توجه به
اطلاعات " مدون جوب " مورد نظر ، مدت زمان آبگیری هر مالک را مشخص می نمود .
قبل از پایان زمان معمول ، بنا به وضعیت جوی و نوع زراعت به مالک اخطار می شد که چند خط از میزان حق وی باقی است ، تا در نحوه آب
دادن دقت کافی را نماید .
" اصطلاح جَختِشو کن " اینجا کاربرد دارد .
در پایان زمان آبگیری هر مالک ، شریک جوی بعدی ، آب را از باغ نفر قبل قطع می نمود (دَر می کرد ) و با هدایت آن به باغ خود راه رسیدن
آب را هموار می کرد .
در این مدت زمان که جوبهای اصلی و فرعی در حال پُر شدن بودند زمانی توسط شخص " سَره ده " ثبت و ضبط نمی شد .
ولی به محض رسیدن آب به " گلو کردو " با صدای مالک ، سَره ده ، سَره را در بادیه قرار می داد .
به زبان ساده تر هر بیست و چهار ساعت ، بیست جریب ، زمین می بایست آبیاری می گردید . و چهار ساعت باقی مانده ، زمان آبگیری
جوی های اصلی و فرعی هر " رشن " محاسبه شده بود .
چه عالمانه و سنجیده در تقسیم عدالت مشغول بودند .
این مدیریت با شکوه حال و هوای دیگری داشت ، با اُطراقی در گوشه و کنار گذرهای اصلی ، با " بار و بُنه " تمام عیار جهت استراحت
شبانه و حتی سماوری ذغالی ، پُشتی و تکیه گاهی شاهانه ، حکایتهای دور و نزدیک ، خاطراتی گرم و شیرین ...
همه در تکاپو بودند تا مبادا نوبت آبیاریشان از جوی بگذرد ، که دیگر بازگشت آب به جوی رد شده در رَشن غیر ممکن بود .
البته گاهاً معاوضه زمان در رشن ها رایج بود . یعنی اگر مالکی در فلان جوب ، باغ خود را آبیاری نمی کرد می توانست در جای دیگر از حق
خود استفاده کند ، البته به شرطی که باغ مورد نظر از مسیر جوب سَره خارج نباشد .
و یا واگذاری حق خود به دیگری و گرفتن نوبت شخص مذکور در رشن دیگر . ولی قاطعیت در امر " میزان سنجی "و زمان آبیاری هر مِلک ،
بسیار جدی و به دور از هر گونه نا عدالتی بود .
انجام مدیریت زمان در آبگیری عموما" در مکانهای مشخص و یا نزدیک ترین محل به چند شریک جوب با حضور دو یا چند نفر از افراد نوبت
بعدی انجام می شد ، تا مبادا حرفی یا سخنی در مورد زود گذاشتن و یا دیر برداشتن سَره ، خدای نکرده به میان آید .
مثلاً در دشت سرسول افراد خیّر اطاق هایی برای همین امر در مکانهای گوناگون بنا کرده بودند .
با زیبایی و وقاری خیال انگیز به شرح زیر :
1. اطاق " گـُلو وار لا " در ابتدای دشت ِ " کفتاره " و " وَصالی " .
2. اطاق " سَر کَمر " در بالا دست " سلطون عرب " و کنار ِ درّه باغهای " گـَـله میر جعفر " .
3. اطاق " اُستخر سرسول " در پناه باغ های " پُشت اُسرق " .
سره دو نوع است :
الف : سره اصل یا "" واوین "" ( واوی یون ) ، ( وابین )
ب : سره بدل یا "" عیار ""
سره "عیار" همیشه به جهت امور جاری در دست مالکان بصورت گردشی در جریان بود .
ولی سره " واوین " بجهت اصل بودن فقط بصورت مَحک و دقت در امور جاری ، سالی یک یا چند بار ( در صورت بروز اختلاف احتمالی )
استفاده میگردید .
با توجه به نوع آب مصرفی ( آهکی بودن ) و یا هر احتمال دیگر ، هر ساله درتختگاه زیارت ( روبروی شاه زاده اسماعیل ) با حضور بزرگان و
ریش سفیدان ده ، جهت کنترل سرهِ در دست مالکان (عیار ) ، همزمان سره واوین و عیار را در ظرف جدا گانه قرار میدادند ، تا صحت و سُقم
و سلامت بودن در زمان سنجی سَره عیار بر همگان اثبات گردد .
در عرف قدیم می بایست " هر دو سرهِ " همزمان " می اُفتاد .
"غالباً هم " سره واوین " دو خط می بایست بالا می اُفتاد ، یعنی اول سره عیار در آب قوطه ور می شد بعد از حداکثر شش دقیقه سره
واوین می بایست قوطه ور می شد .
حال اگر سره " عیار " بیش از زمان معمول ، زود تراز سره " واوین " می اُفتاد ، این بدان معنی بود که سوراخ زیرین در کف سَره دُچار مشکل
اساسی است و یا به زبان ساده تر " به سره اَنگولک " کردن . که این مهم در حضور بزرگان رفع اشکال می شد .
و یا بلعکس ، اگر سره " عیار " بعد از سره " واوین " می اُفتاد یعنی سوراخ بر اثر رسوبات تنگ شده .
در اینصورت توسط افراد خُبره با ریسمان مخصوص " سره را نخ کشی " می نمودند .
به این ترتیب نظارت بر مدیریت زمان بدون هرگونه کوتاهی و یا کم کاری به بالاترین اوج شکوه و قدرت می رسید .
در پایان یادآوری می کنم در بعد از فصل " گندم چین " ( در تیر ماه ) زمینها بصورت کامل آبیاری نمی شد .
فقط با استفاده از یک جوی فرعی از هر "وار " به پای درختان مقدار آبگیری را کاهش داده و آب مازاد را برای گشت بذر جو ، پوک چمن ،
گارس و ... در دشت " پَسورجه " آماده می کردند .
بدین ترتیب دشت پسورجه " بی آب " در فصل تیر ماه تا پاییز همیشه زیر کشت جو ، چمن ، گارس و یا علف زُرک سر سبز و دل انگیز بود .
پاینده و سرسبز مانی ای " برز" بی مانند